شب یلدا محمد طاها
محمد طاها اخرین شب پائیز هم رسید یعنی شب یلدا فکر کنم از همه بیشتر به پسرم خوش گذشت و من هم از خوشحالی پدر و پسر خوشحال بودم وقتی که میدیدم پسرم تو آغوش پدرش اون طور میخنده و پدرش اون طور خوشحال هزاران بار خدا رو شکر کردم که خدا بنده ای رو به امانت به ما داد تا ما هم خوشحال باشیم.
مامانی دو هفته بود که بابائی دنبال هندوانه بود مگه پیدا میشد بلاخره 1 روز مونده یه هندوانه پیدا شد بلاخره ما شام دعوت بودیم خونه عمه به خاطر همین بعد از ظهر یه کرسی درست کردم و سفره شب یلدا رو انداختم و انار دون کرده و هندانه اجیا و شیرینی و گل گذاشتم و یکم فیل گرفتیم و چند تا عکس هم انداختیم به شما هم حسابی خوش گذشت .
شب که رفتیم خونه عمه ای حسابی بهت خوش گذشت و همش در حال خنده بودی .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی