محمد طاهامحمد طاها، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

وبلاگ کودک عزیزم

بدون عنوان

محمد طاها عزیزم دیگه 5 ماهت تمام شد و  عزیزم حسابی برا خودت آقا شدی  . سعی میکنه به جلو خیز برداری  سعی میکنی سینه و شکمت رو روی دستهات نگه داری  و پاهات رو جمع میکنی توی شکمت . مامانی حسابی خوش خنده شدی  برا هر چیزی میخندی  قربون اون لپ های خوشکلت بشم . مامانی  تا از خواب بیدار میشی پتو رو میکشی سرت و آروم بازی  میکنی که باعث ترس من میشه آخه خطر ناکه. مامانی  دوست داری با روسری با هم دالی بازی کنیم . مامانی دوست داری که باهات بازی کنیم برات توپ پرتاب کنیم و حسابی ذوق کنی و بخندی . مامانی میتونی با کمک کسی که نگهت داشته تاتی تاتی کنی پاهات رو به جلو بندازی و بخندی . دوست داری که بری ...
18 اسفند 1392

عکسهایه 5 ماهگی محمد طاها

  شب یلدا مبارک پسرم   قربون اون صورت ماهت   ای خنده خنده خنده محمد طاها میخنده   بلاخره تونستی این هواپیما  رو بگیری     ان شاالله   یک روز خودت خلبان بشی  و منم میشم شاگردت   جانم  واقعا بچگی عالمی داره ها   به چی با این تعجب نگاه میکنی مامانی  چی دیدی؟   محمد طاها در حال ذوق کردن و شادی   مامانی دستات چه مزه ایه   بخند که با خنده هات میخندیم           بازم یه لالایه شیری...
14 دی 1391

شب یلدا محمد طاها

محمد طاها اخرین شب پائیز هم رسید یعنی شب یلدا  فکر کنم از همه بیشتر به پسرم خوش گذشت و من هم از خوشحالی پدر و پسر خوشحال بودم وقتی که میدیدم پسرم تو آغوش پدرش اون طور میخنده و پدرش اون طور  خوشحال هزاران بار خدا رو شکر کردم  که خدا بنده ای رو به امانت به ما داد  تا ما هم خوشحال باشیم. مامانی دو هفته بود که بابائی دنبال هندوانه بود مگه پیدا میشد بلاخره 1 روز مونده یه هندوانه پیدا شد بلاخره ما شام دعوت بودیم خونه عمه به خاطر همین بعد از ظهر یه کرسی درست کردم و سفره شب یلدا رو انداختم و انار دون کرده و هندانه اجیا و شیرینی و گل گذاشتم و یکم فیل گرفتیم و چند تا عکس هم انداختیم  به شما هم حسابی خوش گذشت . شب که رفتیم ...
8 دی 1391

پائیز و خش خش برگ درختان

          وای که چه لذتی داره وسط برگها خوابیدن   پسرم دیگه داری همه چی رو بادقت نگاه میکنی   دست میزنم واسه خودم   چقدر خوش میگذره   آخ آخ نوک بینیم  یخ کرد   من که محو صدایه خش خش برگهام   یکم راه برم ببینم پائیز چه رنگ هائی داره   یکم راه برم ببینم پائییز چه صداهائی داره   این اولین بازه اومدم  برگها رو ببینم   حالا بزارید بخوابم ببینم این جا چه شکلیه چقدر خوبه برم ندارید   اینم اولین تاب بازی محمد طاها گل اونقدر خوشش اومده بود که نگو ...
16 آذر 1391