بدون عنوان
محمد طاها عزیزم دیگه 5 ماهت تمام شد و عزیزم حسابی برا خودت آقا شدی . سعی میکنه به جلو خیز برداری سعی میکنی سینه و شکمت رو روی دستهات نگه داری و پاهات رو جمع میکنی توی شکمت . مامانی حسابی خوش خنده شدی برا هر چیزی میخندی قربون اون لپ های خوشکلت بشم . مامانی تا از خواب بیدار میشی پتو رو میکشی سرت و آروم بازی میکنی که باعث ترس من میشه آخه خطر ناکه. مامانی دوست داری با روسری با هم دالی بازی کنیم . مامانی دوست داری که باهات بازی کنیم برات توپ پرتاب کنیم و حسابی ذوق کنی و بخندی . مامانی میتونی با کمک کسی که نگهت داشته تاتی تاتی کنی پاهات رو به جلو بندازی و بخندی . دوست داری که بری ...