محمد طاهامحمد طاها، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره

وبلاگ کودک عزیزم

24 ماهگی

 این روزها محبت خیلی زیادی میخواهی همش دوست داری بیائی بغل مامانی و سرت رو بزاری رو شونش  و مامانی غرق بوست کنه  حالا به هر بهانه ای  تا پات میخوره به جائی  از دوچرخت میوفتی و یا دستت اوف میشه یا حتی وقتی صدای ماشین رو از بیرون مشنوی  بلاخره که حسابی احساسی شدی 
17 تير 1393

28 / خرداد / 93 23 ماهگی پسرم23

28 /  خرداد / 93     23 ماهگی پسرم   حسابی برا خودت شیرین زبون شدی و  لغات زیادی رو یاد گرفتی نمیتونی جمله بگی ولی تعداد لغاتی که یاد گرفتی زیاده   بیا - بالا  - پایین - بشین - حموم -  آب -چای -قند - غذا - نون - کشمش - بابابزرگ میگی آقا    بابای  بعضی وقتها هم از زبون مامانی میگی  باباش     مامان   عطیه  حنانه  علی  داغ بعضی وقتها هم آخرش کسره میدی  میگی داغه - عمه - عمو  - دایی - زهرا (یه یا )                    هندونه (...
28 خرداد 1393

بدون عنوان

محمد طاها عزیزم دیگه 5 ماهت تمام شد و  عزیزم حسابی برا خودت آقا شدی  . سعی میکنه به جلو خیز برداری  سعی میکنی سینه و شکمت رو روی دستهات نگه داری  و پاهات رو جمع میکنی توی شکمت . مامانی حسابی خوش خنده شدی  برا هر چیزی میخندی  قربون اون لپ های خوشکلت بشم . مامانی  تا از خواب بیدار میشی پتو رو میکشی سرت و آروم بازی  میکنی که باعث ترس من میشه آخه خطر ناکه. مامانی  دوست داری با روسری با هم دالی بازی کنیم . مامانی دوست داری که باهات بازی کنیم برات توپ پرتاب کنیم و حسابی ذوق کنی و بخندی . مامانی میتونی با کمک کسی که نگهت داشته تاتی تاتی کنی پاهات رو به جلو بندازی و بخندی . دوست داری که بری ...
18 اسفند 1392