شیطون مامان و بابا

پسرم  امروز    12- 11 -91   هست  باور کن اونقدر شیرین شدی که نگو  وقتی که بابائی از بیرون میاد  انچنان میخندی که نگو وقتی روی چهار دست وپا هستی به بابائی نگاه میکنی و با تمام وجود  براش میخندی و بهش نگاه میکنی بابائی هم زود بغلت میکنه و قربون صدقت میره .

صبح ها زودتر از ما بیدار میشی و و صورت مامانی رو نوازش میکنی و همش با خنده............

پسرم  امروز    12- 11 -91   هست  باور کن اونقدر شیرین شدی که نگو  وقتی که بابائی از بیرون میاد  انچنان میخندی که نگو وقتی روی چهار دست وپا هستی به بابائی نگاه میکنی و با تمام وجود  براش میخندی و بهش نگاه میکنی بابائی هم زود بغلت میکنه و قربون صدقت میره .

صبح ها زودتر از ما بیدار میشی و و صورت مامانی رو نوازش میکنی و همش با خنده میخواهی که بیدار بشم منم که خوشم میاد یکم  طول میدم تا بیشتر برام بخندی و با صورتم بازی کنی .

وقتی بیدار میشی هر وقت از روز که باشه دنبال  من و بابائی میگردی تا یکی مون رو که میبینی  یه عه عه   بلندی ساغ لب تاپر میدی که نگو  نمیدونم تعجب میکنی  یا خوشحالیت رو نشون میدی.

پسرم اگه از چیزی خوشت بیاد حتما باید به دستش بیاری مثلا کنترل ها  عاشقشونی  بلاخره بعد از چند روز مامانی تسلین شد و اونها رو تحویل گل پسری داد  و شما هم حسابی زیر و روش کردی  و تا خواستی ببینی چه مزه ای هست مامانی  گرفتمش تا میکروب وارد دهنت نشه .

وقتی سر سفره میخواهیم غذا بخوریم آنچنان خودت رو چهار دست و پا میرسونی به سفره که نگو  اون موقع تا وقتی که خطری نباشه میتونی  کنجکاوی کنی   بعدم  میائی روی پایه من یا بابائی  و اونموقع یکم ساکت میمونی و بعد برا هر قاشقی که به طرف دهنمون میره شما هم سرت رو بالا و پائین میبری و به قاشق یا لقمه نگاه میکنی نمیدونی چقدر شیرین میشی .   شیرینی زندگیمونی پسرم .

ما زیاد اهل تی وی  نیستیم  یعنی 24 ساعته  به خاطر همین فعلا عاشق تی وی  نشدی ولی بعضی وقتها که  از صداش خوشت میاد هر جا باشی برمیگردی و نگاه میکنی حتی اگه پشت به تی وی باشی سرت رو کاملا برعکس میبری عقب تا کاملا ببینی  اینم یک جوریه دیگه .

راستی سعی کردم خاله شادونه یا عمو پورنگ رو  نگاه کنی ولی فعلا زیاد خوشت نمی یاد .

از همه اسباب بازیهات خوشت میاد  و همه رو مزه مزه کردی .

جدیدین دوست داری بیائی سراغ لب تاپ  وای اون موقع هست که داد من در میاد .

تازه میری روی بالشها و روی زانو مینشی و هر آن ممکنه بیفتی و انموقع هست که من دوباره داد میزنم محمد طاها  و یه نیم نگاهی میکنی و دباره مشغول کاره خودت.

وای اگه کنترل رو ببینی مثل موشک میری سراغشون.

چند شب پیش ساعت دو نصفه شب رفته بودی سراغ لب تاب       وااااااای

اگه  صدایه تلفن در بیاد تو هر حالتی باشی  ساکت ساکت میشی تکون هم نمیخوری تا من گوشی رو بر دارم اون موقع هست که میخواهی صدایه طرف مقابل رو هم بشنوی و شما هم حرف بزنی.

رفته بودیم خونه بابا بزرگ  وقتی بابا بزرگ داشت لباس میپوشید تا بره بیرون شما هم گریه کردی و فهموندی که میخواهی بیرون بری  هنوز خیلی کوچیکی ولی واقعا خواستی که بری بیرون  .بابا بزرگ هم بغلت کرد برد بیرون یه نیم ساعت بعد آوردت حسابی سر حال بودی.

تا حالا چند بار با بابا حسین  بعد از ظهر  تنهائی رفتین بیرون پیاده روی وقتی بر میگردین حسابی سر حالی و اون روز بهانه گیری نمیکنی .

زیبای من تو را وقتی روی سینه میگذارم تا بخوابی قلبم لالایی را ازجان ودل میگویید

تو را که بخواب میفرستم دلم برایت تنگ میشود زیبای خفته ی من 

بگذار تا روی معصومت را ببوسم تا بلکه ارامش بگیرم  

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------

امروز 15-11-91 هست چند شب تا از خواب بیدار مبشی  سریع برمیگری اون موقع چون خوابد میاد همون طوری روی صورت میخوابی  وای مامانی و بابائی هم میترسن که چیزیت بشه خواب نداریم همش مواظبتیم  مدل جدیدیه دیگه دوست داری دمر بخوابی .