محمد طاهامحمد طاها، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

وبلاگ کودک عزیزم

عقب عقب رفتن و چرخیدن در جا

 سلام پسرم  امروز شاه کار کردی   به جایه این که جلو بیائی عقب عقب میرفتی  دستهات رو که میزاشتی زمین فشار میآوردی و میرفتی عقب تو یک دقیقه  میتونستی  یک متر بری عقب  وقتی صدات میکنم  میتونی  کم کم دور بزنی و بر گردی البته همه اینها روی زمینه عزیزم  مامانی زیاد وقت نداره که بنویسه آخه  خیلی بی تابی  همش دوست داری  کنارت باشم و باهات بازی کنم و حرف بزنم  تمام وقتم رو پر کردی خدایا شکرت
11 دی 1391

شب یلدا محمد طاها

محمد طاها اخرین شب پائیز هم رسید یعنی شب یلدا  فکر کنم از همه بیشتر به پسرم خوش گذشت و من هم از خوشحالی پدر و پسر خوشحال بودم وقتی که میدیدم پسرم تو آغوش پدرش اون طور میخنده و پدرش اون طور  خوشحال هزاران بار خدا رو شکر کردم  که خدا بنده ای رو به امانت به ما داد  تا ما هم خوشحال باشیم. مامانی دو هفته بود که بابائی دنبال هندوانه بود مگه پیدا میشد بلاخره 1 روز مونده یه هندوانه پیدا شد بلاخره ما شام دعوت بودیم خونه عمه به خاطر همین بعد از ظهر یه کرسی درست کردم و سفره شب یلدا رو انداختم و انار دون کرده و هندانه اجیا و شیرینی و گل گذاشتم و یکم فیل گرفتیم و چند تا عکس هم انداختیم  به شما هم حسابی خوش گذشت . شب که رفتیم ...
8 دی 1391