وبلاگ کودک عزیزم

  امروز  91/6/2   تصمیم  گرفتیم تا زودتر ببریم دکتر و ختنه بشه بعد از کلی تحقیق در مورد دکتر بلاخره دکتر گوهری راد رو انتخاب کردیم و بردیم مطبش 15 دقیقه کشید پسرم  فقط  اندازه  دو دقیقه گریه گرد بعدم  ساکت شد  بعدا تو فیلمش دیدم که خانم دستیار دکتر بهش پستونک داده تا ساکت باشه وقتی اوردیم خونه یه دو ساعتی بی قراری کرد  استامینفون که دادم اروم شد مامانم یه سه روز اومد موند پیشمون تا محمد طاها  زودتر خوب بشه   بلاخره این ختنه کردن  بعد از یک هفته  به خیر و خوشی تموم شد    

...

...

...

 در 91/6/31 محمد طاها بعد از ظهر ساعت  سه و نیم بود که وقتی با محمد طاها صحبت میکردم شروع به آقون آقون کردن کرد  اونقدر خوشحال شدم . قدرت بزرگ خداوند را با چشمانم میدیدم هزاران بار خداوند را شکر کردم  که محمد طاها را به ما عطا کرد . بعدازظهر رفتیم امامزاده طاهر  به محمد طاها حسابی خوش گذشت اطراف رو حسابی نگاه میکرد تازه چند روزه اطراف رو به دقت نگاه میکنه   ...

          ...

1391/5/15  مصادف با 15 رمضان تولد امام حسن مجتبی (ع) محمد طاها  رو ازبیمارستان مرخص  و به همراه مامان و بابا  به طرف خانه به راه افتادیم   من و بابائی اونقدر خوشحال بودیم که اصلا زمان رسیدن به خونه رو نفهمیدیم  .   جلوی در خونه قربونی بریدن و اسپند دود شد از زیر قرآن رد شدیم و وارد خونه شدیم چقدر خونه تغییر کرده بود دست همه کسائی که زحمت کشیده بودن درد نکنه  همه خوشحال بودن الان مامان بزرگها و بابا بزرگ و خاله ها و دختر خاله عطیه  پیشمون هستن . شب همه مهمون ها اومدن  خیلی خوش گذشت  12 شب بود که مهمانها رفتن       ...