محمد طاهامحمد طاها، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

وبلاگ کودک عزیزم

29 ماهگی پسرم محمد طاها

1393/10/14 19:44
1,476 بازدید
اشتراک گذاری

موقع صبحونه خوردن میگی که صبحانه بخورم بزرگ بشم برم آسمون زیبا

لیمو شیرین رو خیلی دوست داری و وقتی شروع میکنی به خوردنش دیگه تمومی نداره همش میگی یکی دیگه  یکی دیگه   تشویق

دوره ای غذا میخوری     خیلی از غذا ها رو دوست نداری  و مامانی رو دیونه میکنی    بی حوصله

یه روز آش رشته  میخوری یه روز نه  یه روز سیب میخوری یه روز نه حتی چند دقیقه بعد نه

حالا شما که اب هویج دوست نداشتی وقتی سرماخورده بودی برات آب هویج  درست کردم و گفتم اگه بخوری زود خوب میشی  شما هم سریع  نوش جان کردی و بعد حالا همش میگفتی هویج حتی موقع خوابخوشمزه

یه کارتن آورده بودم برا  جمع کردن وسابل اضافه که فعلا شده وسیله بازی پسرم میری توش میخوابی غذا میخوری و سرش می دی از این ور خونه به اون ور  فرشته

کارتون بره ناقلا رو خیلی دوست داری و  موقع  تماشا بره ناقلا حواست کاملا هست که دارن چه کار میکنن و همش به مامانی میگی که رفتن  اومدن  نقاشی میکنن  شیر ریخت و .......... 

18 - 10 - 93  اولین برف زمستونی اومد یک ساعتی طول کشید ولی زمین اون قدر گرم هست که جائی سفید نشد  .   پسرم از دیدن برف تعجب کرده بود میگفت مامان این چیه ؟ برفه

93-10-19 تصمیم گرفتیم بریم طالقان تا برف هست  برف ببینیم و  با محمد طاها  به طرف هم برف پرتاب کنیم  صبح جمعه حرکت کردیم وقتی میرفتیم بالای کوهها محمدطاها میگفت بابانرو بالا میوفتیم ها   پسرم یکم ترسیده بود از این که یه دفعه همه جا رو برف گرفته بود و داشتیم میرفتیم بالا  یه ده دقیقه ای خوابید  بابائی یه جای مناسب که برف دست نخورده هم بود نگه داشت  اولش محمد طاها خشکش زده بود ولی بعد که  یکی دو دفعه به طرفش برف گلوله کردیم و پرت کردیم تازه پسرم فهمید چه خبره دستکش به دست شروع کرد به درست کردن گلوله برف و پرت کردن طرف مامان و بابا   یه نیم ساعتی  مشغول بازی بود  و بعد چای داغ ریختیم که تو اون سرما بهمون خیلی مزه داد  محمد طاها رو دیدم که چند تا دستمال کاغذی برداشته تا با اونها گلوله برفی که روی زمین بود رو برداره  آخه دستکشهاش رو در آورده بود تا چای بخوره  حسابی خندیدیم  چطوری به فکرش رسیده بود تا با دستمال کاغذی برف رو برداره  وقت سوار شدن به ماشین میگفت بازم بازم  برف  

رفتیم کنار سدی که  کاملا خشک شده بود و سال قبل پر آب بود ولب حالا گوسفند ها داشتن علف میخوردن 

محمدطاها تا گوسفند ها رو دید گفت ناقلا  برا محمد طاها آش بلغور درست کرده بودم که به اندازه دو سه وعده غذای از آش خورد اونم با نون  و بعد هم مشغول دیدن گوسفند ها شد  میدوید دنبالشون تا بگیره ولی گوسفندها حرکت میکردن.

رفتیم کنار رودخونه تا دستهامون رو بشوریم نصف رودخونه بخ زده بود میگفتی این ها شیشه ست .

دوچرخه سواری رو کاملا یاد گرفتی دیگه نیمه پدال نمیزنی کاملا پدال رو دور میزنی سرعت دوچرخه سواریت هم رفته بالاتر میتونی خوب کنترل کنی  البته هنوز دوچرخه خونه هست و شمت از این اتاق به اون اتاق میری .

 

 

پسندها (1)

نظرات (4)

امید های زندگی
18 دی 93 18:58
سلام وبتون عالیه خوشحال میشم به منم سر بزنید و با نظرات ارزشمندتون همراهیم کنید ممنونم. موفق و سلامت باشید انشاءالله.
پاپ من
9 بهمن 93 18:09
سلام دوست عزيز! وبلاگت خيلي زيباست! يک پيشنهاد عالي براي کسب در آمد از وبلاگت دارم. سيستم کسب درآمد پاپ من -- ثبت شده در ستاد ساماندهي نرخ هر آي پي = از 60 تا 150 ريال پاپ آپ اول = 30 ريال و دومي 30 ريال تسويه حساب منظم و هفتگي ابتدا وارد سايت شويد و ثبت نام کنيد بعد از ثبت نام وبسايت خودتون رو ثبت کنيد تا تاييد بشه بعد يک کد در قالب وبلاگتون قرار ميديد بعد به ازاي هر بازديد کننده 60 تا 150 ريال دريافت ميکنيد همين حالا ثبت نام کرده و شروع به کسب درآمد کنيد! پرداخت منظم و شمارش بالا از مزيت هاي سايت ماست کافي است امتحان کنيد! مطمئنم خوشتون مياد و راضي خواهيد بود! منتظرما! _____________________
نرجس
21 بهمن 93 15:25
سلام وبتون خیلی قشنگه به وب منم بیایین خوش حال میشم اگه با تبادل لینک موافق بودین خبرم کنین
محمد
3 اسفند 93 9:36
سلام بعضی جنسا قیمتی ندارن اما واقعا کاربردی هستن مثلا وسایل کاربردی آشپزخانه حراج نورورزی فروشگاه اینترنتی تلیپ آغاز شد.[ telip.ir ] تا 30 درصد تخفیف برای تمامی اجناس سایت بمناسبت نوروز